یــــه دُنــــیا دِلَـــم گِــــرِفتـــه...(دلنوشته)
یه دنیا دلم گرفته....
خسته ام...
بی نهایت خسته ام از بلاتکلیفی...
از این که باید ظاهرم آروم و محکم باشه
ولی از درون خورد میشم...
خسته ام از سردرگمی...
از محکم جلوه کردن....
چرا هیچ کس نمی فهمه منم آدمم...
منم دل دارم...
منم یه ظرفیتی دارم....
منم میشکنم....
چرا همه حق دارن که اگر حرفی میزنم بهشون بر بخوره و ناراحت بشن،
اما من حتی اگر ناراحت هم بشم،
باید سکوت کنم که مبادا طرف ناراحت بشه،
بهش بر بخوره
یا بذاره بره....
خسته شدم از بس توی خودم ریختم....
دلم یه ذره آرامش می خواد...
یه کم تکیه گاه....
یه ذره همدرد...!
دلم یه کم فهمیده شدن نیاز داره...
خسته شده بس که درک کرده و درک نشده....
خسته شده...
عاشق نویس1:دلم خیلی گرفته...اون قدر که دیگه برای خودم هم جا نداره...
عاشق نویس2:خیلی بی قرارم...خیلی آَشفته ام...فقط یه کم آرامش میخوام...برام دعا کنید...
عاشق نویس3:این عشق چیه که آدم رو تا مرد جنون و نابودی میکشونه....عشق چیه...!!
عاشق نویس4:توی لحظه هایی که دارید با خدا حرف میزنید،برای دل های بیقرار هم دعا کنید!