این همه از عشق است...!!(دلنوشته یا شاید شعر نوشته)
برگ های سبز...
چوب های تر...
بوی سبزه,بودن و باز زیستن...
چیست فلسفه ی این همه مهر...
که مرا با وزش آرام نسیم,
که همچو دست نوازشگر مادر است
میکشاند این گونه به ژرفای خیال...
با خود می اندیشم,
این همه برگ و گل و تازگی و روییدن...
این همه سنگ و گِل و باد و نسیم...
که چه قدر زیبایند ...
و چه قدر رویایی...
این همه از عشق است...
این همه سبزی و رویا و خیال,
این همه از شوق است...
این شکوفایی گل در دل تاریک زمین,
همه اش حاصل بودن,خواستن,روییدن است...
این همه,از عشق است...!!
عاشق نویس1:این دلنوشته ایست در دل طبیعت,مال چند وقت پیشه ,چون با حال و هوای الانم جور در نمیاد...
عاشق نویس2:یه کم با ریتم شعری بخونیدش,یه چیزی مثل شعر نوست!!
عاشق نویس3:خودم نیستم ولی وبم آپه,تنهاش نذارید که احساس غربت نکنه...
عاشق نویس4:توی لحظه های نزدیکی تون به خدا,عاشق دلان رو هم از یاد نبرید!