ساحل
پسر نگاهی به دختر کرد و گفت: حالا که کنار ساحل هستیم
بیا یه آرزوی قشنگ بکنیم دختر با بی میلی قبول کرد
پسر چشماشو بست و گفت کاشکی تا آخر دنیا عاشق هم بمونیم ...
بعد به دخترگفت حالا تو یه آرزو بگو ... دختر چشماشو بست و خیلی
بی تفاوت گفت کاشکی همین الان دنیا تموم بشه ...وقتی چشماشو باز کرد
پسر رو ندید و فقط چند تا حباب روی آب دید..
[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 5:51 عصر ] [ عاشق تنها ]
[ نظر
]