چاپ تی شرت قدرت باور - دلنوشته های یه عاشق!
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های یه عاشق!

قدرت باور

قدرت باور


شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد،زنگ را زدند و او بیدار شد و با عجله دو مسئله را که روی تخته نوشته شده بود یادداشت کرد و با این"باور‏"‏ که استاد آنرا به عنوان تکلیف داده است به منزل برد و تمام آن روز و آنشب برای حل کردن آنها فکر کرد اما هیچیک را نتوانست حل کند اما طی هفته دست از کوشش بر نداشت سرانجام توانست یکی از آنها را حل کند و به کلاس آورد؛استاد به کلی مبهوت شد زیرا آندو مسئله را به عنوان دو نمونه از مسائل غیر قابل حل ریاضی مطرح کرده بود!‏


[ یکشنبه 90/8/15 ] [ 7:32 عصر ] [ عاشق تنها ] [ نظر ]