چاپ تی شرت دلنوشته - دلنوشته های یه عاشق!
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های یه عاشق!

گرمای دستانت...(دلنوشته)

واژه ها رو کم میارم...

جمله ها رو گم می کنم!!!

فراموش می کنم...

وقتی در مقابل تو می ایستم و

...

توی چشمات نگاه می کنم!

چشم هایی که هزاران حرف نگفته در آن ها موج می زند!

چشمانی که بیشتر به اقیانوسی شبیه است...پر از احساس!

نزدیک تر میشوم !

تو هم جلو میایی!

دستانت را به سمتم دراز می کنی!!!!

...

..

. و من هم نیازمند گرما ی دستانت!!!

ولی...

...

..

.

ولی حیف !!!فقط خیال است!

تو زیر خرمن ها خاک به خوابی ابدی فرو رفته ای

دستان گرمت را خاک در آغوش کشیده!

و چشمانت با هزاران حرف نا گفته بسته شده!

و من...

و من تنها ..

در کنار قبری سرد و بی روح...

هر روز می آیم به امید آن که یا تو بیدار شوی!

یا  من  نیز  به خواب روم!

عاشق تنها

 

 


[ پنج شنبه 90/12/18 ] [ 6:35 عصر ] [ عاشق تنها ] [ نظر ]

کنج خاطرات(دلنوشته)

 

طنین صدا ها در گوشم می پیچند!!...


تصاویر مدام در حال گذرند!...


 و این منم که در کنج  خاطراتم  در کنار تو زندگی می کنم!




تویی که  عاشق بودی......!!!


الان نمی خواهمت!!


 برو و با همانی باش که به من ترجیهش دادی!!


من همانی را دوست دارم که در خاطراتم است!


همانی که مهربان بود...

و خالصانه دوستم داشت!

بگذار با همان زندگی کنم!!

نمی خواهم بفهمم که نیستی!

بگذار با همان خیالات خام زنده باشم!!!

با خاطره ی آن روزی که عشق را لمس کردم!!

روزی که گفتی دوستم داری و با هم عهد کردیم....

که تا پای مرگ با هم باشیم‍‍!!..

پس بگذار تا پای مرگ با خاطره ات زندگی کنم!!!!

بگذار که تا آخر در رویا هایم با تو باشم!!

بگذار فکر کنم.......

........هنوز هم دوستم داری!!

............

.......

....

.

.

بگذار فکر کنم.............!!

عاشق تنها


[ پنج شنبه 90/12/4 ] [ 10:58 صبح ] [ عاشق تنها ] [ نظر ]

سنگری از خاطره ها!!!!!! (دلنوشته)

کنار پنجره می ایستم و ..........


..................

...............

..........

عکست را در آغوش میگیریم...


چه راحت از دستت دادم!!!......


.

.

یا بهتر است بگویم:


....

چه راحت به دستت اوردند.....


.

.

...چه روز های خوشی بود...

در کنار یکدیگر...


در یاد هم...

در قلب هم...
ا

ما الان تو فقط در خاطره هایی...


من ماندم و کوهی از خاطرات!!!

خاطراتی پر از احساس شیرین زندگی...
.

 

خاطراتی از تو!

و ان وقتی که مال من بودی!!


و قلب من هم در اختیار تو!


اما حال  قلبم در پشت سنگری از خاطرات پناه گرفته


تا متوجه نشود که


.

.

.

.

چه آسان تنهایش گذاشتی!!

 

.

.

.

چه آسان  دلم را شکستی ..........

.

.

 

و چه بی دغدغه رفتی!!!!!


[ دوشنبه 90/11/17 ] [ 10:40 عصر ] [ عاشق تنها ] [ نظر ]

شیشه ی احساس...(دلنوشته)

به نام او که یاد او ارام بخش دلهاست

 

 

 

گاهی درون خودم می شکنم!..................


.

.

و از درون می گریم.......

و متنفر می شوم از انسان ها...........


.............

انسان های خالی از احساس و عقل و منطق!!!!!!!!!!!!!


انسان های پوچ.................


.

.

.

انان که شکستند...


.

غرور ان هایی که که صادقانه ماندند........
انانی را که ساده بودند...............

....


.....

متنفر می شوم از کسانی که......

 

 

می شکنند قلب های ساده و عاشق را...
دل های پاک و منتظری که...

....


...

..

.

مانند شیشه می مانند!!!


......

و می شکنند...


با تلنگری از بی احساسی و خیانت!!!


[ دوشنبه 90/11/17 ] [ 10:6 عصر ] [ عاشق تنها ] [ نظر ]
<      1   2