• وبلاگ : دلنوشته هاي يه عاشق!
  • يادداشت : من خدا را لمس کردم...!(دلنوشته)
  • نظرات : 4 خصوصي ، 5 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    بسيار عالي بود...الا بذکرالله تطمئن القلوب
    پاسخ

    خيلي ممنون...:)

    بوي رمضان و مقدمش بوسيدم

    در رهگذرش طبق طبق گل چيدم

    من با چه زبان شکر بگويم که به چشم

    يکبار دگر ماه خدا را را ديدم

    در آغاز اين ماه مبارک ضمن طلب حلاليت محتاج دعاي خالصانه تان هستم

    پاسخ

    ممنون...همچنين ما نيز محتاج دعاييم...


    سلام .خيلي حس خوبي بايد باشه حس لمس کردن خدا....

    من حضور خدا رو حس ميکنم اما از طرف خوش بوده.نه اينکه من نخواما نه ...اون منو در بر ميگيره،نامحسوس

    خيلي دلم ميخواد يه بار من برم و لمسش کنم.

    خوب بود اگه لينک نوشته اون دوستتون رو هم ميذاشتين

    پاسخ

    انشا الله که ميتونيد...چشم ،ميذارم!!
    سلام....بيا خدا رو لمس کنيم چه زيباست و زيباتر اونکه حسش کني ...دلم شکست از خودم...يا علي
    پاسخ

    سلام...فقط کافيه بخواييد!!!يا حق
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ چهارشنبه 28 تير 91 نوشته (من خدا را لمس کردم...!) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام...ممنون:) خسته هم نباشيد