چاپ تی شرت جای پا... - دلنوشته های یه عاشق!
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های یه عاشق!

جای پا...

جای پا

خوابی دیدم...

خواب دیدم در ساحل با خدا قدم می‌زنم.

بر پهنهء آسمان صحنه‌هایی از زندگی‌ام برق زد

 در هر صحنه، دو جفت جای پا روی شن دیدم 

 یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا.  

وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد

به پشت سر و به جای پاهای روی شن نگاه کردم.    

متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی‌ام،

فقط یک جای پا روی شن بوده‌است.    

همچنین متوجه شدم که این در سخت‌ترین و غمگین‌ترین دوران زندگی‌ام بوده است.

این واقعاً برایم ناراحت‌کننده بود

و درباره‌اش از خدا سئوال کردم:

خدایا،تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم،

در تمام راه با من خواهی بود.

 ولی دیدم که در سخت‌ترین دوران زندگی‌ام،

فقط یک جفت جای پا وجود داشت.

 نمی‌فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر

به تو نیاز داشتم،مرا تنها گذاشتی.

خدا پاسخ داد:بندهء بسیار عزیزم،

من در کنارت هستم

و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت.

 اگر در آزمون‌ها و رنج‌ها، فقط

یک جفت جای پا دیدی،

زمانی بود که تو را در آغوشم حمل می‌کردم.

جای پا


[ جمعه 90/12/26 ] [ 3:4 عصر ] [ عاشق تنها ] [ نظر ]