چاپ تی شرت ساحل - دلنوشته های یه عاشق!
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های یه عاشق!

ساحل

پسر نگاهی به دختر کرد و گفت: حالا که کنار ساحل هستیم

بیا یه آرزوی قشنگ بکنیم دختر با بی میلی قبول کرد

پسر چشماشو بست و گفت کاشکی تا آخر دنیا عاشق هم بمونیم ...

بعد به دخترگفت حالا تو یه آرزو بگو ... دختر چشماشو بست و خیلی

بی تفاوت گفت کاشکی همین الان دنیا تموم بشه ...وقتی چشماشو باز کرد

پسر رو ندید و فقط چند تا حباب روی آب دید..

.


[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 5:51 عصر ] [ عاشق تنها ] [ نظر ]